فريادميزنم ازسويى به سويى ديگر روانه ميشوم.دلتنگم.موج هاىتنهايى برمن هجوم آورده.آشفته و پريشان دردرياى نااميدى غوطه ورم کسى صداى فريادهايم را نميشنود،ازهمه چى خسته ام از بى وفايى ها،خيانت هاو نااميدى ها.روشنايى آزارم ميدهکاش چشمانم رنگ خاموشى ببيند.اندکى بعد درهمه جا آواز اين است که بيچاره اى دراوج بى کسى در خرابه اى به خواب ابدى رفت.
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.